RSS
POWERED BY
LoxBlog.Com
<-PollItems->
|
مفهوم گل فشان در زمین شناسی گل فشان مخروطی است از گل که هنگام خروج گاز از لابه لای گلهای مرطوب سطح زمین شکل میگیرد. پرتاب شدن سریع گلهای روان و آبکی که با حباب و صدا همراهند و معمولا سرد نیز هستند، کمکم مخروطی از گل را تشکیل میدهد که گل فشان نامیده میشود. بعضی معتقداند که گل فشانها در مناطق آتشفشانی ایجاد میشوند اما تعداد زیادی از آنها در مناطقی قرار دارند که آتشفشانی نیستند . در هر حال ، گل افشانها عارضههای طبیعی و مخروطی شکلی هستند که در آنها خروج گل با خروج گاز همراه است
منشا گل فشانها عدهای معتقدند که گل فشانها منشا تکتونیکی دارند و علت بوجود آمدن آنها را عامل فرو رانش و سایر فشارهای ناشی از حرکات تکتونیکی میدانند. عده دیگری نیز گل فشانها را از پی آمد بعدی آتشفشانها به شمار میآورند و منشا آنها را به آتشفشانهای قبلی موجود در منطقه مرتبط میدانند. آشکار است که گل فشانها بیشتر براثر فشار گازهای هیدرو کربنی و یا احتمالا بخار آبی که از اعماق زمین به طرف سطح صعود میکنند تشکیل میشوند. به این معنی که گازهای مزبور ضمن صعود و عبور از لایههای سست سنگی و اشباع از آب آنها را به صورت گل درآورده و با خود به سطح زمین حمل میکنند. اما با این همه نمی توان منشا و تشکیل تمام گل فشانها را به صورت یکسان توضیح داد. اهمیت گل افشانها گل فشانها از دو نظر دارای اهمیت هستند. از نظر مطالعات زمین شناسی : وجود گل فشان در هر منطقه نشان دهنده فعالیت تکتونیکی جوان و زونهای ضعیف یا گسله است و در آن احتمال وقوع زلزلههای نسبتا خفیف زیاد است. و همچنین تشکیل گل فشان در یک منطقه ممکن است که با آتشفشان و نواحی فرو رانش منطقه در ارتباط باشد. از دیدگاه اقتصادی: گل فشانها میتوانند تا حدی معرف وضعیت درونی زمین در منطقه و نیز نشان دهنده وجود منابع آبهای زیر زمینی ، گازهای هیدروکربنی و نفت باشد. و همچنین متصاعد شدن گازهایگوگردی از آنها در بعضی از مناطق باعث شده تا گل فشان به رنگ زرد یا نارنجی درآید و یا اینکه ارتباط داشتن گل فشان با آبهای شور زیر زمینی باعث پف کردن زمینهای پایین دست آن میشود. مناطق گل فشانهای ایران گل فشانهای شمال شرقی گل فشانهای جنوب شرقی (بندر تنگ) گل فشانهای بلوچستان غربی (ناپگ - عین-سیصاد-سند میرسوبان وگل فشان تالاب
+ نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:گل فشانها نعمتی برای بلوچستان, ساعت 14:43 توسط سلمانی بلوچ
بیشترین ساکنان بلوچستان بلوچ ها هستند. هرتسفلد نام بلوچ را برگرفته از رویة مادی واژه « برازاـ واچیا » BRAZA- VACHIYA ( فریاد بلند) که در زبان پارسی باستان نیز بدین گونه است، می داند و مُکلِر آن را برگرفته از واژه گدروسیا GEDROSIA در زبان یونانی کهن بلیو نام بلوچ را برگرفته از واژه « بالااِچا »BALAECH A دانسته و گیلبرتسن آن را برآمده از واژه سانسکری « مالِچا » MALECHA به معنی دون دین می داندجعفری واژه بلوچ را برآمده از به هم پیوستن دو واژه « پّهل » ( پهلوان ) فارسی و « اوچ » ( بلند ) سنسکریت به معنی پهلوان بُرز و بلند بالا دانسته و نوشته که جت ها که در زمان ساسانیان به بلوچستان آمدند و باشنده این دیار شدند آن گاه که تازه از راه رسیدگانی بلند بالاتر از خود را دیدند آنان را بلوچ نامیدند راولینسن نام بلوچ را دگرگون گشته نام بلوص شاه بابل دانسته و سایکس می نویسد که این گروه چون در سرزمین کوسان در خاور کرمان می زیستند کوسی و کوشی نامیده شدند و کوش و بلوص پس تر به گونه کوچ و بلوچ در آمد. از آن چه که آمد در می یابیم که بلوچ ها باشندگان بلوچستان امروز نبوده اند و به گمان پیرامون سال های پسین دوران فرمانروایی ساسانیان و سده های آغازین اسلامی پا بر این دیار نهاده اند. از آن روست که باید ریشه نژادی آنان را جُست و سرزمینی را که آنان از آن به راه افتاده و به سرزمین امروزی خود آمده اند یافت.
بلوچ ها کیستند؟ مردمشناسان از نگاه اندام، اندازه جمجمه، گونه و رنگ چشم و مو آنان را هندوایرانی می دانند. ایوانف ریشه و تبار بلوچ ها را ایرانی می داند اما نه به گونه ایرانی های خاوری و کُردها و کرزن بر پایة برآیند پژوهش زبانشناسان زبان بلوچ ها را از شاخه ایرانی زبان های هندواروپایی دانسته است. زبان بلوچی از گروه زبان های ایرانی باختری است و با زبان ایرانی میانه و پارتی خویشاوند است. خویشاوندی بلوچی با زبان های شمال باختری ایران می تواند راهی برای یافتن خاستگاه آنان باشد. :گیلان خواستگاه كوچ و بلوچ بلوچ ها و کوچ ها چگونه در کوهستان های کرمان پدیدار شدند؟ در فتوح البلدان بلاذری و تاریخ طبری که در سده های دوم و سوم نگاشته شده اند به هنگام نگاشتن رویدادهای کرمان یادی از کوچ و بلوچ ها نمی رود. پس بی گمان آنان در آن زمان در کرمان نمی زیسته اند. کجا بوده اند؟ برخی در این تلاشند که آنان را باشنده شمال خاوری ایران در مرز شمالی خراسان بدانند و می گویند که آنان در برابر تازش هیاطله از سرزمین و زیستگاه خود گریخته و رو به جنوب نهاده اند و با تازش مغولان و تیمور به بلوچستان امروز آمده اند، که نمی تواند راستینه ای در تاریخ باشد. بی گمان راه کوچ آنان از شمال باختری ایران به جنوب خاوری بوده است. تاریخنگار بلوچ جعفری می نویسد که بلوچ ها از دو راه راهی جنوب خاوری شده اند یکی راهی که از حلب در سوریه می آمد و دیگر راهی از کوهستان البرز. پژوهشگران بسیاری بلوچ را از باشندگان سرزمینی در جنوب باختری دریای خزر دانسته اند. دیمتری الکساندروف تاریخنگار روس می نویسد کوچ ها در دو سوی سپیدرود در گیلان می زیستند و بلوچ در کوهستان و درکنارشان میان بلندی های البرز باختری و بلندی های جنوبی کوه های تالش. تاریخنگار آذربایجانی مدداف نوشته است تالش ها در جنوب سرزمینشان همسایگانی داشتند که بعدها نام بلوچ بر خود گرفتند وی به گونه ای بر آن است که بگوید بلوچ ها نیز شاخه ای از کادوس ها، باشندگان کوه های گیلان در دوسوی سپیدرود و کوه های تالش که گالش ها و تالش های امروز بازماندگان آنانند، بوده اند. هنوز در میان تالش ها ضرب المثلی هست که می گوید « بلوچ مرز نمی شناسد» و شاید این از آن رو باشد که به گاه همسایگیشان بارها مورد تازش بلوچ ها بوده اند. ضرب المثل دیگری میان تالش هاست بدین گونه که « آرام آواز نخوان بلوچی بخوان » یعنی بلوچ با آوای بلند آواز می خواند. هیچ نشانی بر زیستن بلوچ ها در هزار سال پسین در کوهستان های باختر سپیدرود در مرز میان استان های گیلان و زنجان و آذربایجان خاوری نیست و بی گمان این ضرب المثل ها نشانی بر همسایگی آنان در روزگاران بسیار دور دارد. گر کوچ را بدانگونه که امروز در گیلکی کوچک معنی دارد کوچک بپنداریم در برابر آن بلوچ در زبان مردم کوه نشین گیلان معنی تنومندی دارد مانند « بلوچه گو » که به معنی گاو تنومند است و براین پایه می توان پنداشت که بلوچ های باشندة آن زمان گیلان تنمومند بوده اند و کوچ ریز اندام. ضرب المثلی در گیلکی هست بدین گونه که « بلوچ دونه او جور جورون چه خبره » یعنی بلوچ می داند که آن بالا بالاها چه خبر است که نشان بر بلندی اندام یا برکوه نشینی بلوچ دارد و ضرب المثل « بلوچی سپر نِخّی » یعنی بلوچ سپر نمی خواهد که شاید نشان بر پردلی بلوچ در جنگ داشته باشد. هنوز در میان بلوچ ها برای نام بردن از گروه های گوناگون مردم پسوند « زای » به کار می رود که همسان واژه « زی » گیلکی به معنی فرزند و زاده است و زای بلوچی نیز همین معنی را دارد.
+ نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:واژه بلوچ و معنای آن از دیدگاه مورخان, ساعت 14:41 توسط سلمانی بلوچ
صنایع دستی بلوچستان(روپگ) روپگ چیست؟روپگ همون جاروه کجراست که بلوچا برای تمیز کردن خانه به قول کجرا برای گرد گیری خانه ها از آن استفاده می کنند و بهترین روپگ های در بلوچستان یافت میشود . و از قدیم وندیم مورد استفاد قرار میگرفته.وقدرت گرد گیری آن برابر با یک جاروبرقی2000 وات می باشد . وبا قیمتی مناسب در اختیار مردم قرار میگیرد که قیمت آن برابر با یک هزارم قیمت جارو برقی می باشد . یکی از معروف ترین سازنده گان روپک ها در روستای حمیری مهرک می باشد که روپک های خوش دستی می بافند که خوش دست وزیبا می باشند. ومتاسفانه بعضی از مردم از شاخه های روپک به عنوان دور کردن گوشت ها بعد از غذا استفاده می کنند.(خلال دندان)
منبع وبلاگ: قصرقند نگین مکران
+ نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:صنایع دستی بلوچستان(روپگ), ساعت 14:40 توسط سلمانی بلوچ
+ نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:استاد کمال خان هوت, ساعت 14:39 توسط سلمانی بلوچ
عزیزالله بلـۏچ مبارکی: ازشاعران بلوچ که اوراباملاّمحمود ویدادی اشتباه گرفته اندشعری درمورد دادشاه دارد: آتْکْ نُـۏکڃن دَوْلَـتـڃ یِـڃـرانا نامی پَـهْلَـوی گِپْتَگنْـتّی ظاهرا خان بَسْتَـگَنْـتّی آ مُـدَّتـِڃ سال و یَه سالِڃ نَگُوَسْتْ داتَـگَنْـتّی اُجْـرَتـِڃ حاکم وهان و امیرا هم بِمَـنِّتْ چــــاکری مجلِسَیْحْ دُرّڃن وکیـلَِـتْ داﺋـما گـُۏن نوکری گرکُشِتْ میرِڃـن بَـلـۏچان گُـۏن سَلاح زَرْ گری ارتش و ساوا ک بَکْشیت پَـرشماهِنْتْ اَپْسَری بانک عُمْران،صادرات وملّـــی وهم مرکزی وامْ دَنْتّ عُمْری شما را بِـڃ ضمانَتِ دَپْتَری هالْ اِشْکُتْ هانان گُشْتِـشْ پَه شاها یَکْبَری ما تَهی هاسِڃن غلامِن شَرْتِرا چَه پِـڃـسَری بَـکْشدارْ بوتَّـنْتّ و والی زُرْتَگِـشْ کازی گَری کُشْتَـگَنْتْ میردادشاها سَرْحَیَیْـحْ گـَــ̈طّ و گَران شاه وآمریکاها گِپْـتَه چِـڃ هَـبَرْ دردِڃ گِـران اِنْـگِرڃـزیْـحْ دِڃـم و دَرگاها اِدان شرمندگان دادشاه و آهی بِـراتانی وۏنان تُـنَّـگان وارْتَـگِش سَوْ گِنْد گـُۏن شاها ما کَنِن شڃـرا اسیر منبع وبلاگ: دادشاه بلوچزهی منبع : شیح مرید تَوْ شاد بِبَـیْحْ ْمَن وَتا سازِڃـنا ،پَه چَمّان تَـوْ وَپْسَـیْحْ مَن تَرا نازڃـنا، پَه چَمّان تَـوْ بیا دلِ منی مرهم و درمانی بِکـَـنْتّ من وَتی دِلا پَه تَه نازڃنا ،پَه چَمّان تونَزانَـیْحْ کِه مَنی دلْ پَه نامِ تَه زِندَگِنْ پَه نامْ تَیّ وَتی دلا سۏچڃـنا ،پَه چَمّان دامَنْتّ بوی گل ریحانن په مَنی خاطرا بیاکه من پَه تو جامَگڃ دۏچـڃنا ،پَه چَمّان تَـوْ گـُـشَیْحْ منی دل زَنْگارِن ؛زنگ گلاسَـیْحْ من گلاسَـیْحْ دِلا پَه تَـه سَکّ شُـۏدڃـنا ،پَه چَمّان وَتی دلا صافی کَن ،گۏن مَنی هاتِرا هانی من مَن کُلـَّـیْحْ دلا پَه هاتِـرِتْ رۏپڃـنا ، پَه چَـمْان ترجمه ی برخی از واژه ها: مَن وَتا سازِڃـنا:کنایه از آماده کردن ودلجویی پَه چَمّان :ردیف غزل= باچشمانم نَزانَـیْحْ :نمی دانی=مضارع اخباری معلوم .نفی دلا سۏچـڃـنا :کنایه ازاینکه دلــمونابود می کنم سازِڃـنا.نازڃـنا و ...... = قافیـــه های شعر
منبــع وبلاگ: بلوچانی زبان "ایوب ایوبی"
+ نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:شَـیْر چَـه شَـیْحْ مرید(مجنون), ساعت 14:34 توسط سلمانی بلوچ
!!زبان بلوچی نمی میرد
در زبان شناسی یكی از اصول پایه ای، اصل"دیالكتیك زبانی" است. بر اساس این اصل، هیچ زبان یا گویشی به كلی از بین نمی رود، بلكه شكسته و از صورتی به صورتی دیگر تبدیل می شود.(ارانسكی،1378،ص28). بر اساس این اصل، همه ی زبان ها به طور دائم شكسته و به گویش هایی تبدیل می شوند، و گویش های حاصل از آن زبانِ شكسته با وام دهی و وام گیری و تغییر وتحولات دیگر به زبان های جدیدی تبدیل می شوند. با توجه به این اصل، زبان بلوچی كه هزاران سال زبان یك قوم مشخص بوده است، هرگز از بین نمی رود. ممكن است این زبان به گویش های دیگری بشكند و حتی تغییر نام دهد، اما در ساخت زیرین زبانی خود همچنان پایدار خواهد ماند. اصل مشهور دیگری به نام "نسبیت زبانی" وجود دارد كه مطرح كنندگان آن را ورف و ساپیر می شناسند. بر اساس این اصل، عوامل محیطی و اجتماعی گویشوران یك زبان، تاثیر مستقیمی در حفظ یا تغییرات آن زبان دارد. یكی از عوامل اجتماعی نسبیت زبانی، حمایت مردمی سخنگویان آن زبان از زبان خودشان است. به عبارت دیگر، به هر میزان كه سخنگویان آن زبان علاقه واحترام بیشتری به زبان خود احساس كنند، میزان پایداری آن زبان بیشتر خواهد بود. ماندگاری زبان بلوچی در طول هزاره ها نشان از علاقه ی این قوم به زبان خود دارد و هیچ عامل دیگری نمی تواند توجیه كننده ی این ماندگاری باشد. امروزه نیز ثابت شده كه یكی از عوامل حفظ هویت یك قوم، وجود زبانی مستقل به نام آن قوم است. یعنی هویت قومی و زبانی تا حد زیادی مكمل یكدیگرند. در تاریخ نمونه هایی وجود دارد كه اگر قومی اراده كند، می تواند زبان مرده ی خود را حتی اگر هزاران سال از آن گذشته باشد، دوباره زنده كند. به عنوان نمونه زبان عبری زبانی است كه پیش از میلاد مسیح مرده و به فراموشی سپرده شده است. اما هواداران افراطی آن توانسته اند آن را در قرن بیستم یك بار دیگر زنده كرده و مانند هر زبان زنده ی دیگر به كار گیرند(آرلاتو،1373،ص73). قرن بیستم با تمام فراز و نشیب های خود، برای زبان بلوچی قرن پر بركتی بود. در این قرن بسیاری ار زبان شناسان مشهور جهان، در كنار مطالعه ی زبان های جهانی و به ویژه خانواده ی هندواروپایی، به مطالعه ی زبان بلوچی نیز همت گماشتند. البته پایه ی مطالعات علمی بر روی زبان بلوچی در اواخر قرن نوزدهم میلادی گذاشته شد و در قرن بیستم در جوار تلاش های غیر بلوچ زبانان، بلوچ ها خود به طور جدی برای پایداری زبان خویش سنگ تمام گذاشتند. نگرانی گروهی از طرفداران افراطی زبان بلوچی، تاثیر زبان های فارسی، اردو، عربی، انگلیسی وپشتو بر بلوچی است. مسلم این است كه این چند زبان موقعیت بسیار بهتری نسبت به بلوچی دارند و در برابر زبان بلوچی، زبان غالب به حساب می آیند. از آنجا كه حفظ اصالت زبان از نظر زبان شناسی یك دیدگاه مردود است، نباید از وام گیری چند واژه از زبانهایی مثل فارسی، اردو، انگلیسی و... توسط بلوچی نگران بود. اگر كمی به این موضوع خوشبینانه تر برخورد كنیم، وام گیری از زبان های فوق توسط بلوچی امتیازی برای این زبان است و هرگز ضعفی برای آن تلقی نمی شود و هستی آن را تهدید نمی كند. مهم آن است كه ساخت زیرین این زبان محفوظ می ماند و قابل زوال نیست. برای اثبات این مورد می توانیم سرنوشت زبان انگلیسی را قیاس كنیم. زبان انگلیسی معاصر كه شاید امروزه مطرح ترین زبان دنیا باشد، دردایره ی واژگان و حتی در بعضی از ساختارهای صرفی و نحوی خود، از بیش از هفتاد زبان زنده و مرده ی جهان وام گرفته است(رضایی باغ بیدی،1377،ص14). این وام گیری ها باعث تقویت زبان انگلیسی شده و از آن یك زبان قدرتمند ساخته است. می دانیم كه پیش از انگلیسی، زبان های فرانسوی، اسپانیایی و آلمانی و حتی عربی دارای وضعیت بهتری نسبت به انگلیسی بودند. دلیل اینكه انگلیسی نسبت به زبان های دیگر موقعیت ممتازتری به دست آورد، چیزی جز همت مردم انگلیسی زبان برای گسترش زبانشان نبود. بنابر اصل "نسبیت زبانی"، به هر میزان كه همت و علاقه مندی مردمی به زبانشان بیشتر باشد، به همان نسبت توان پایداری و ارجمندی آن در میان زبان های دیگر بیشتر خواهد شد. بنا بر دو اصل فوق و امكانات ثبت و نگهداری زبان ها در قرن حاضر، هیچ زبانی به طور كلی نابود نخواهد شد مگر اینكه گویشوران آن زبان خود به آن بی علاقه شوند و هویت قومی خود را از هویت زبانی خود جدا بدانند. در حال حاضر، علاقه ی بلوچ ها برای گسترش و پایداری زبانشان از وضعیت مطلوبی برخوردار است. این علاقه مندی حافظ پایداری این زبان در میان دیگر زبان های دنیاست. اما برای كیفیت بخشیدن به گسترش و پایداری این زبان ایرانی، موارد زیر ضروری به نظر می رسد: 1- دولت ایران برای پایداری وگسترش این زبان ایرانی همت بیشتری بنماید. 2- بلوچ ها از تمام امكانات قرن حاضر برای ثبت و نگهداری زبان خود استفاده كنند. 3- بلوچ ها علاقه به حفظ وگسترش زبان خود را در نسل های متمادی این قوم تقویت و نهادینه كنند. در خصوص علاقه ی بلوچ ها برای تقویت زبان خود، شعر مشهور"بلوچی مَیْحْ وتی شهدڃن زبانِـنْت" گواه خوبی است.
+ نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:زبان بلوچی نمیمیرد؛, ساعت 14:33 توسط سلمانی بلوچ
همه اقوام در ایران رقص مخصوص به خود را دارند بلوچ ها نیز دارای رقصی هستند که قدمت طولانی دارد و هزاران سال پیش بعد مردان و زنان در کنار هم جمع می شدند و این رقص را انجام می دادند. رقص بلوچی بر گونههای مختلفی تقسیم میشود که هر کدام در مناسبت ویژهای به اجرا گذاشته میشوند؛ در یک تقسیم بندی میتوان رقص بلوچی را به دو نوع مردانه و زنانه تقسیم بندی کرد (اگرچه این رقصها در گذشته به صورت گروهی مرد و زن نیز اجرا میشدهاند). از انواع رقص زنانه بلوچی میتوان به رقص چاپی اشاره کرد که صورت ویژه آن کوبیدن متناوب پا بر زمین به دنبال ضربهای مشخص ساز دایره میباشد. در میان رقصهای مردانه بلوچ نیز میتوان به رقص شمشیر و یا صورت ساده تر آن یعنی رقص چوب اشاره کرد که به همراه دهل و ساز (به زبان بلوچی دول و ساز) اجرا میشوند. رقص بلوچی آمیزهای است از حرکات ریتمیک دستان رنانی که پر از النگوهای نقرهای است. همانند آنچه که در دوره پهلوی در ایران و توسط گروهای فلکلور رایج بوده است.
+ نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:عکس؛بلوچستان زیبا؛, ساعت 14:29 توسط سلمانی بلوچ
حدود چهارونیم قرن پیش، همایون شاه (937هجری /530 میلادی) دومین پادشاه سلسه گوركانیان هند از شیر شاه سوری سر سلسله دود مان افاغنه شكست می خورد. او پس از این شكست می گریزد و خود را به سیستان واز آنجا به اصفهان می رساند و به دربار شاه طهماسب صفوی پناهنده می شود. درسال951 هجری قمری شاه تهماسب اول در فرمانی به شاه قلی سلطان حاكم كرمان احمد خان شاملو حاكم سیستان دستور میدهد با كمك سران طوایف بلوچ كه در حاشیه مرزی هند و افغانستان ودر حوالی قند هار سكنی دارند، لشكر بزرگی فراهم آورد و به هندوستان حمله كنند. هدف از این حمله برگرداندن مجدد هما یون شاه به تاج و تختش در هندوستان است. بزرگترین طوایف در این دوره عبارتند از رند و لاشاری . سر كردگی طایفه رند به عهده ی میر چاكر خان و لاشاری به عهده میر گوهرام خان بوده است . با استناد به مآخذ موجود از این دوره، خواهر بزرگ میر چاكر خان و مادر بی بگر به نام باتری كه زن شجاع وشمشیرزن ماهری بوده است ، موٌفق می شود پادشاه دهلی را دستگیر كند وبه همایون شاه تحویل دهد . به پاس این خدمات است كه همایون شاه پس از جلوس مجدد بر تخت وتاج ، سر زمین های وسیع از مناطق سند ، بلو چستان و پنجاب را به سران دو طایفه رند و لاشاری می بخشد .
طوایف رند ولاشاری سال ها در كمال صلح وصفا كنارهم ودر جوار سایر طوایف به زندگی دام داری خود مشغول بوده اند ، تا این كه دو واقعه ، كه ذیلا شرح آنها خواهد گذشت ، این صلح و صفای هم جواری را به خصومت مبدل می كند: بیوه زن دامدار و ثروتمندی به نام گوهر، كه در منطقه ای لاشاری ودر همسایگی سر كرده آنها میر گوهرام خان می زیسته است ، تقاضای ازدواج میر گوهرام خان را رد می كند. اصرار زیاد میر گوهرام خان موجب می شود كه گوهر منطقه لاشا ری را ترك به مناطق طایفه رند كوچ می كند ودر آنجا نزد میر چاكر خان سردار این طایفه پناهنده میشود. رد تقاضا ی ازدواج از جانب گوهر و مهاجرت او به منطقه طایفه رند برای میر گوهرام خان به معنی اهانتی بزرگ تعبیر میشود. درست در همین زمان بین ریحان رند پسر میر چاكر خان و رامین لاشاری پسر میر گوهرام خان مسابقه اسب دوانی انجام می گیرد كه بدون نتیجه قطعی ، یعنی بدون پیروزی یكی از این دو ، به پایان می رسد. عدم موفقیت رامین لاشاری در این مسابقه او را به حدی ناراحت می كند كه در مراجعت به گله ی شتر های گوهر ، بیوه زن ثروتمند، حمله می كند و تعدادی از شتر های نوزاد را به هلاكت می رساند . او در بر گشت به محل ساربان ، حتی ابا نكرده تمام ماجرا را برای گوهر تعریف می كند. اما گوهر با توجه به عواقب وخیم این عمل ، به ساربان توصیه می كند ماجرا را كاملا مخفی نگهدارد و با كسی د رمیان نگذارد . با فرا رسیدن عید فطر ،میر چاكر خان به دیدار گوهر می آید. غروب به هنگام مراجعت گله از چراگاه ، ناگهان پستان های پر از شیر ماده شتر ها توجه میر چاكر خان را جلب می كند و علت آن را از گوهر جویا می شود . گوهر سعی می كند واقعیت را پنهان ساخته هلاكت شتر های نوزاد را به حیوانات وحشی نسبت می دهد، معهذا میر چاكر خان كه خود دامدار و فردی با تجربه است ، به اظهارات گوهر مضنون می شود و در نتیجه ساربان را احضار و با تهدید و ارعاب بالاخره به حقیقت ماجرا پی می برد. میر چاكر خان به منظور انتقام جویی به نهصد تن از بهترین سوراكاران خود به گله شتر های میر گوهرام خان حمله می كند و كلیه ی شتر های گله را به هلاكت می رساند. دو دست ساربان گله را نیز قطع می كند و او را با دست های قطع شده به میر گوهرام خان تحویل می دهد. از این جا است كه جنگ های خونینی بین دو طایفه ی رند و لاشاری شروع می شود . در این جنگ ها كه سی سال به طول می انجامد گاهی طایفه رند و گاهی طایفه لاشاری پیروز می شود . معروف ترین آنها جنگ نلی است كه پیروزی میر گوهرام خان را در پی دارد
+ نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:داستان میر چاکر و میر گهرام ؛داستان بلوچی؛میرچاکر و میر گهرام, ساعت 14:27 توسط سلمانی بلوچ
+ نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:آهنگ پیشواز؛آهنگ پیشواز بلوچی؛آهنگ پیشواز بلوچی جدید ؛پیشواز بلوچی؛بلوچی , ساعت 14:23 توسط سلمانی بلوچ
گل فشانها نعمتی برای بلوچستان واژه بلوچ و معنای آن از دیدگاه مورخان صنایع دستی بلوچستان(روپگ) استاد کمال خان هوت شعر بلوچی شَـیْر چَـه شَـیْحْ مرید(مجنون) زبان بلوچی نمیمیرد! رقص محلی بلوچی بلوچستان زیبا داستان میرچاکر و میرگهرام کد آهنگ پیشواز ایرانسل بلوچی + ” محلی بلوچی” جدید سوزن دوزی زنان بلوچ زنان کلپورکان زندگی عشایر بلوچ منظره زیبا از دریایی چابهار بفرمایید خرمای شیرین اسامی ایام هفته به زبان بلوچ اسامی ایام هفته به زبان بلوچ بلوچستان ما از هر لحاظ زیباست اگه گفتین این اسمش چیه؟ |
|